نگاه آزاد
۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه
افطاری یک میلیارد ریالی بنیاد فرهنگی صبح قریب در برج میلاد با حضور 600 نفر از نمایندگان مجلس ، سرداران سپاه ، استانداران، روسای صنوف بازار و خانوادهها

بنیاد فرهنگی صبح قریب به ریاست حجه الاسلام اختر که در سال 1386 به منظور به منطور تعيين گفتمان مقاومت و پايداري درسطح جهاني و با رويکرد انقلاب اسلامي و نيز گسترش روحيه مقاومت و ايستادگي در برابر ظلم در جامعه اسلامي و ارتقاء سطح فرهنگي ايثار و شهادت و آشنايي اقشار مختلف جامعه خصوصا جوانان و نوجوانان با اين حوزه تاسيس و راه اندازي شد. در هفته پیش اقدام به برگزاری افطاری سلطنتی در رستوران گران قیمت برج میلاد با حضور600 نفر از نمایندگان مجلس و سرداران سپاه و استانداران و روسای صنوف بازارو خانواههایشان نموده است.لازم به ذکر است پس از پرسش از مدیر این رستوران در خصوص میزان تخفیف ارایه شده به این بنیاد متذکر شد که کل هزینه (هر نفر 168 هزار تومان) توسط این بنیاد نقدا پرداخت گردید.همچنین ایشان اعلام داشتند که این افطاری نه اولین افطاری و نه اخرین افطاری این ماه در رستوران گردان برج میلاد است.

هزینه 100 ملیون تومانی این افطاری برای 600 نفر را می توان با شام در کاخ باکینگهام یا برج العرب مقایسه کرد.البته باید متذکر شد که کاخ اکینگهام توسط ملکه انگلیس و برج العرب توسط شیخ دبی اداره می شود ولی این بنیاد توسط حجه الاسلام اختر با پشتیبانان و پول مجهول دولتی با ردیف بودجه مشخص اداره می شود.هزینه صرف شده این بنیاد کاملا با شعارهای اعلام شده این بنیاد فرهنگی در خصوص بسط عدل و عدالت و مبارزه با اسراییل و استکبار کاملا در تضاد است.

حال با توجه به اهداف این موسسه فرهنگی که در سایتش اشاره شده است پرسید:

1.ایا ضروری بود برای این افراد متمول جامعه در برج میلاد افطاری گرفت؟

2.ایا نمی شد با این پول دهها هزار نفر را در شهرستانها و یا جنوب تهران افطاری داد؟

3.اصولا این پولها که قرار بود خرج مبارزه با صهیونیست ودفاع از مردم فلسطین باشد از کجا آمده و چرا اینگونه خرج می شود؟

4.چرا افطاری در رستورانی گرفته می شود که 99.99 در صد مردم ایران توانایی صرف غذا را در آن ندارند؟

5.آیا این پول پول نفت مردم ایران است؟

6.آیا اصلا در ایران کسی وجود دارد که بپرسد علی رغم وجود بیکاری و تورم و مشکلات عدیده اقتصادی تعداد زیادی از مردم ایران چرا اینگونه از پول ملت ایران خرج میگردد؟

وهزارن چرای دیگر که تا کنون بی جواب مانده است.

حال در ذیل به بررسی اهداف و اطلاعات کلی این بنیاد فرهنگی که برگرفته از سایتشان:(http://s-q.ir/ver2) است می پردازیم

" اين بنياد، درراستاي آشنايي بيشتر اقشار جوان و نوجوان ايران زمين با مقاومت اسلامي و آثار صدور انقلاب اسلامي و نيز ايجاد روحيه همدلي نسبت به مسلمانان جهان اقدام به برگزاري همايش ها و جشنواره هاي متعددي نموده است و برنامه هاي گسترده اي را نيز در آينده در دستور كار خود دارد.
از جمله رووس فعاليت‌هاي اين بنياد در زمينه هاي مختلف مي‌توان به فعاليت‌هاي فرهنگي هنري، تبليغي، آموزشي ، پژوهشي و رسانه اي اشاره كرد.
برگزاري دو دوره جشن پيروزي با شکوه دومين سالگرد پيروزي مقاومت اسلامي در جنگ 33 روزه (23 مرداد سال 86 در مجموعه اريكه ايرانيان و در سال 87 در تالار بزرگ کشور) از جمله فعاليت‌هايي است كه بنياد در قالب مراسمات و همايش‌ها برگزار نموده است.
در ايام مقاومت 22 روزه مردم غزه و نبرد حماس با رژيم صهيونيستي، بنياد صبح قريب، به عنوان دبير ستاد پيگيري مطالبات مقام معظم رهبري در امور غزه، هماهنگي هاي اطلاع رساني و تبليغاتي را عهده دار شده و ضمن هماهنگ و هم راستا نمودن جريان هاي مرتبط در اين زمينه به توليد محتواي علمي و هنري در اين زمينه پرداخته است.
برعهده گرفتن بخش پايداري ششمين جشنواره بين المللي فيلم صد كه به همت حوزه هنري استان تهران برگزار شد نيز از جمله ساير فعاليت هاي بنياد در عرصه هاي هنري مرتبط با مقاومت اسلامي است.
آنچه ما در اين جشنواره بناداريم به آن دست يابيم، جريان سازي در عرصه مقاومت اسلامي است. ايجاد موج همدلي با جريان مقاومت اسلامي كه سرآغاز آن در ايران اسلامي با پيروزي انقلاب اسلامي همراه شد و امروزه در كشورهاي بسياري آثار و بركات آن مشاهده مي شود هدف و آرزوي ماست و در اين راستا تمامي توان خود را به ياري خداوند متعال مبذول مي داريم تا گامي هرچند كوچك برداريم در زمينه سازي ظهور آخرين منجي عالم بشريت".
۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه
چرا طلا فروشی ها امنیت ندارند جمعه ها باز باشند؟

بنا به گفته سید امیر رضا هاشمی کارشناسی ارشد مدیریت اجرایی دانشگاه علم و صنعت ایران:

یکی از مشکلات صنعت طلا و جواهر مسئله عدم وجود امنیت کافی میباشد. صنعت طلا و جواهر و صنعت بانکداری در تمامی کشورها از حمایت امنیتی به خصوصی برخوردارند اما متاسفانه در ایران صنعت طلا و جواهر از امنیت کافی برخوردار نیست. البته پیگیری های نیروی انتظامی و اتحادیه درباره نصب دوربینهای امنیتی قابل تقدیر بوده اما سرقت های مداوم همچنان گویای کمبود امنیت میباشد .

در چند سال اخیر همزمان با گسترش فقر . بدنبال افزایش دزدی های مسلحانه در شهرهای بزرگ و خصوصا تهران و کرج و عدم توانایی در فراهم آوردن امنیت لازم برای طلا فروشی ها اداره اماکن و نیروی انتظامی با صدور بخشنامه ای طلا فروشی ها را ملزم به تعطیلی در جمعه و ایام تعطیل نموده است . حال آنکه تجربه فروش در سالهای گذشته نشان از گرمی کسب و کار این صنف در ایام مذکور داشته است . با این اوصاف طلا فروش باید تاوان و ضرر مالی عدم امنیت را با کاهش سود خود بدهد طلا فروشی که علاوه بر مالیاتهای گزاف سالانه و مشکلات صنفی و بیمه ای باید هزینه عدم توانایی نیروی انتظامی در تامین امنیت هود را نیز بدهد. حال سوال بزرگتر زمانی مطرح میشود که معاونت امنیت دادستانی خبر از ارتقاع سطح امنیت در جامعه به 92 درصد را میدهد . ولی گویا این مسوول هم همچون مسوولان دولتی یا علم آمار را خوب متوجه نمی شود یا از واقعیات جامعه بی خبر است و یا راه کوچه علی چپ را خوب می داند . به امید انکه امنیت و آزادی در جامعه ما نهادینه شود.

بیمارستان عرفان تهران

داستان از اين قرار است که حدود دو سال پيش يکی از همکاران من برای زايمان به بيمارستان عرفان رفت. و به سلامت نوزاد خود را به دنيا آورد. ولی قضيه به همين جا ختم نشد...

به قطعيت می‌توانم ادعا کنم که اکثر خانم‌های باردار وسواس بسيار زيادی در انتخاب دکتر زنان خود دارند و آنقدر در اين خصوص جستجو می‌کنند تا در نهايت به يک پزشک اعتماد کرده و او را انتخاب کنند. اين امر موجب می­شود که به ميزان اهميت بيمارستانی که قرار است در آن زايمان کنند و از آن مهم‌تر پزشک کودکی که قرار است کودکشان را درست پس از تولد در آن بيمارستان معاينه کند خيلی توجه نکنند. در حقيقت از آنجايي که سزارين در کشور ما بسيار رايج گرديده است، بيشتر توجه خانواده­هايي که قرار است کودکی بدنيا بياورند بر روی اين نکته است که جراح متخصص زنان و زايمان ماهری را پيدا کنند. دليل اين موضوع هم با يک جستجوی ساده در اينترنت پيداست:" سزارين يکی از 5 جراحی پر ريسک دنياست"!
خب، روی اين موضوع نمی‌خواهم خيلی تکيه کنم، بالاخر ه برخی از زايمان‌ها مثل زايمان خودم به طبيعی ختم نمی­شود و مادر ناچار است برای نجات جان کودک و صد البته خودش، تن به سزارين دهد. در اينجا می‌خواهم به موضوع اهميت انتخاب بيمارستان و از آن مهم‌تر پزشک کودک بپردازم. چيزی که ممکن است اين سؤال را در ذهنتان ايجاد کند که "پزشک کودک چه اهميتی دارد؟؟؟؟"
حالا به ادامه داستان می­پردازم....
دوستم پس از زايمان کودک هفت ماهه خود با تشخيص پزشک کودک
بيمارستان عرفان به نام خانم دکتر حاجی الف ت، که خانمی با ظاهر چادری و محجبه است (منظورم ظاهری است که ما ايراني‌ها به عنوان مظهر تدين می­شناسيم) در ان آی سي يو بستری شد. مدت بستری اين کودک بيش از دو ماه طول کشيد و در طول اين مدت هر بار يک عيب و ايراد و مرض به بچه اضافه مي‌شد. البته قبل از بستری کردن کودک شغل پدر و نوع بيمه درمانی خانواده توسط پزشک کودک اين بيمارستان پرسيده می‌شد و بعد از آن سيل بيماري‌ها بود که به نوزاد خانواده نسبت داده می­شد. و در شرايطی که پدر و مادر کمرشان از هزينه­های بيمارستان شبی 1.5 ميليون ان آی سي يو خم می­شد و درخواست دريافت شرح حال کودکشان را از بيمارستان می­کردند تا او را به بيمارستان دولتی با شبی 15000 تومان انتقال دهند کودک به طور معجزه‌آسايي بهبود مي‌يافت و چند روز بعد از دستگاه خارج شده و سپس مرخص می­گشت. به گفته دوست من که نوزادش را اواخر سال به دنيا آورده بود و ناچار شده بود او را تا اواخر فروردين سال بعد در بيمارستان و زير دستگاه نگه دارد و سال نوی تلخی را گذرانده بود، اين پزشک هر روز تعداد نوزادانی که در دستگاه آن آی سي يو بستری بودند را چک می­کرد و با يک مقايسه تلفنی با ساير بيمارستان‌ها به ساير همکاران زير دست خود خرده می­گرفت که چرا بايد بيمارستان­های ديگر نوزادان بيشتری در دستگاه داشته باشند ولی ما نه؟؟!!!!
اين اخبار از دهان پرستارانی که ديگر تاب رفتارهای غير پزشکی بلکه پول‌دوستانه ايشان را نداشتند به گوش خانواده­ها می­رسيد. البته تا آن موقع که وجدان زير خاکستر وجودی اين انسانها برانگيخته شود، چه هزينه­های کلانی را خانواده­ها نپرداخته بودند و چقدر پول تو جيب بيمارستان نرفته بود.
واقعه دردناکی که باعث شد دست به قلم ببرم و اين متن را بنويسم اين بود که اين موضوع هنوز تمام نشده است. و بدون شک دليل آن اين است که اين خانواده­های تيغ خورده همين‌که کودکشان از بيمارستان مرخص شده فرار کرده­اند و ديگر پشت سرشان را نگاه نکرده­اند و آنقدر خدا را شکر کرده­اند که بچه­شان سالم است که نگو و نپرس. همين امسال، دو ماه پيش يكی ديگر از دوستان من دوقلوی خود را در اين بيمارستان بدنيا آورد و با تشخيص پزشک تهرانی در همين چاه افتادند.
بماندکه چقدر تن و بدن اين پدر و مادر لرزيد و چند تا بيماری برای بچه‌هايشان تشخيص داده شد. قبل از تمام اين تشخيصات هم اول شغل پدر و بعد نوع بيمه درمانی آنها بررسی شد. پدر اين خانواده برايمان تعريف می­کرد که چقدر از شنيدن اين سؤال تعجب کرده است و در نهايت صداقت هم پاسخ داده است. جالب توجه اين است که همزمان با دوست من، خانم ديگری نيز در بيمارستان دوقلو به دنيا آورده بود که شغل پدرش بازاری بود (يعنی عجب طعمه­ای!!! ) ولی درايت اين خانواده آنها را از دام اين پزشک عنکبوت صفت نجات داد. درست هنگامی که پزشک برای اين دوقلوها تشخيص داد که مشکل آب مغزی دارند و بايد جراحی شوند، بلافاصله پدر خانواده درخواست شرح پزشکی کرده و بچه را از بيمارستان بيرون آورد، البته با تهديد بيمارستان برگه­های رضايت شخصی را امضا کرد و همه چيز را بجان خريد و بلافاصله با پزشکان ديگر و بيمارستان‌های ديگر مشورت کرد و نتيجه آزمايشات جديد کاملاً مشخص بود، دوقلوها کاملاً سالم بودند.آنها به سلامت به خانه­شان برگشتند و زندگی شيرين و جديدشان را شروع کردند.
ولی دوستان من که هنوز هم يکی از نوازادانشان در بيمارستان عرفان بستری است، در دام اين عنکبوت افتادند. البته آنها هم وقتی پزشک تشخيص داد که بايد قلب هر دو کودک جراحی شود، درخواست شرح پزشکی کردند تا بچه­ها را به بيمارستان دولتی انتقال دهند و البته در اين مسير با مدير بيمارستان هم مشاجره کردند. و در کمال تعجب روز بعد مشاهده کردند که هر دو کودک از ان آی سي يو به بخش منتقل شده­اند و ميزان زردی‌شان که تا به آن روز از 12 پايين‌تر نيامده بود ناگهان به 3 رسيد. و درست همان روز يکی از نوزادان مرخص شد.
با اين بذرپاشی که هدفشان جلب اعتماد بود موفق شدند تا نوزاد ديگر را همچنان در بيمارستان نگه دارند و تا می‌توانند آنها را به اصطلاح تيغ بزنند.

می­دانيد صحبت از چه مبلغی است؟ 21 ميليون تومان... و آن هم فقط برای طمع اين پزشک و نه بخاطر اينکه واقعاً آنها مريض باشند. پزشك تهرانی عنکبوت صفت که لياقت پيشوند دکتر را ندارد با استفاده از الفاظ قلمبه سلنبه پزشکی خانواده­ها را فريب می­دهد و ما هم که از علم پزشکی بي‌خبريم فکر می­کنيم واقعاً خبری است. در حالي که پدر اين خانواده به ما می­گفت که دليل بستری کردن کودکشان اين است که کودک شير بالا می­آورد. من رشته­ام پزشکی نيست بلکه فقط يک مادرم که خيلی در خصوص تشخيص‌های پزشکی و داروهايی که برای خانواده‌ام تجويز می­شود تحقيق و مطالعه می­کنم. و اين را می­دانم که شير بالا آوردن يکی از مشکلات بسيار بسيار رايج در نوزادان است که به اين خاطر نوزادان را بستری نمی­کنند.
اميدوارم خانواده­هايی که در دام اين عنکبوت افتاده­اند و يا از دام آن رهانيده­اند تجربيات خود را به اين متن افزوده و به همه اطلاع رسانی کنند.




برادر بنده نيز در ديماه 89 فرزند 22 روزه خود را در اين بيمارستان و نزد همين پزشك بستري كرد جالب است مشكل ايشان نيز شير بالا آوردن گاه به گاه كودك بود، وقتي اين ايميل را ديدم طي تماسي با او در اين خصوص صحبت كردم، برادرم و همسر ايشان نيز دقيقا تاييد كردند كه به
خاطر هزينه هاي بالاي بيمارستان تقاضاي شرح پزشكي كرده و جالبتر اينكه فرداي آن روز از همين پزشك شنيده‌اند كه مشكل برطف و تا دو روز ديگر ميتوانند كودك را به خانه ببرند برادر من آماده هرگونه شكايت و پيگيري نيز هست و چنانچه تعداد شاكيان حداقل به سه نفر برسد اين مطلب طبق قوانين ناقص ايران هم قابل پيگيري اساسي خواهد بود.
جمال پرتو – تهران 03/02/90



۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه
ساکتن این مردم، توی شهر وُ حومه چه دروغی می‌گه: «همه‌چی آرومه»!

همه‌چی آرومه، توی رأی آب بستی

کودتایی خوبه، که رئیسش هستی

همه‌چی آرومه، سبزا رو خوابوندی

شک نداری انگار، تا ابد تو موندی

همه‌چی آرومه، تو چه‌قد خوشحالی

به خیالت داری، در ِ ما می‌مالی

عقده داری بدبخت، از چشات معلومه

تو تی‌وی می‌خندی، همه‌چی آرومه

می‌گی توی ایران، کمرا مرغوبه

دو سه تا کافی نیس، بچه ده تاش خوبه

آدمای طعم‌دار، مال ِ اون غربی‌هاست

روزی رو می‌سازه، اونی که اون بالاست

همه‌چی آرومه، تو چه‌قد خوشحالی

به خیالت داری، در ِ ما می‌مالی

عقده داری بدبخت، از چشات معلومه

تو تی‌وی می‌خندی، همه‌چی آرومه

همه‌چی آرومه، انگاری بد مستی

دنیا تو دستاته، پرُ خالی بستی

همه‌چی آرومه، بچه‌ها خوابیدن

واسه‌ی کابوست، خوابِ خوبی دیدن

همه‌چی آرومه، تو چه‌قد خوشحالی

دو سه روزی خوش باش، تو خیال ِخالی

بدجوری ترسیدی، از چشات معلومه

آخرش وا می‌دی، همه‌چی آرومه

غرقه‌ی سیلابی، آخر ِ این بازی

از اساس ویرونه، کاخی که می‌سازی

توی کله‌ت می‌گه، دنیا رو ویرون کن

این خیال ِ خامُ، از سرت بیرون کن

همه‌چی آروم نیس، کیه که خوشحاله؟

واژه‌ها سر می‌رن، توی این غم‌باله

ساکتن این مردم، توی شهر وُ حومه

چه دروغی می‌گه: «همه‌چی آرومه»!
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه
بضاعت فوتبال ما فقط همان کمک داور جام جهانی است

باخت مشابه و تحقیر آمیز استقلال در مقابل الشباب عربستان آنهم در شرایطی که دو بر یک جلو بود نشان از واقعیت و ضعف غیر قابل انکار تفکر فوتبالی و مدیریت ورزشی ماست . فوتبال ایران در 5 سال گذشته خصوصا بعد از جام جهانی 2006 افول زیادی کرده است بطوریکه در آسیا در رده ملی رده تیمهای درجه دو و در رده باشگاهی به رده سوم آسیا رسیده ایم..در حال حاظر تیمهای باشگاهی ما در مقابل تیمهای شرق درو مانند ژاپن و کره و باشگاههای عربستان هیچ حرفی ندارند(شاید بتوانند تیمهای چهارم و پنجم عربستان را شکست دهیم ولی در مقابل تیمهای خوب عربستانی به راحتی شکست می خوریم).فوتبال نازیبای ما چند سالی است که بازیکنی در سطح کلاس جهانی معرفی نکرده است و مربیان ما هم مدام در جا می زنندوتنها برای باشگاههای داخلی رقیب هستند و با توجه به نحوه باخت اغلب تیمهای ایرانی به تیمهای عربی , دانش و توان فنی مربیان داخلی کاملا مشهود است.

استقلال بازی الشباب عربستان را چند هفته پیش در امارات مقابل الجزیره باخت. روند بازی و تاکتیک کاملا یکسان و غلط استقلال در دو بازی اخیر نشان از سکون تاکتیکی و فکری مربیان دارد که فقط به فکر لیگ برتر هستند و هیچ برنامهای برای بازیهای برون مرزی ندارند.

در پایان قابل ذکر است که تا زمانیکه مدیران انتصابی عامل باشگاههای داخلی (که نه از روی لیاقت که از روی میزان وابستگی به دولت انتخاب شده اند ) با ضعف مدیریتی مشهود در فکر حفظ جایگاه مدیریتی شان خود را با مصاحبه های بی نتیجه و حاشیه سازی برای تیم و بازیکنان و کمیته انضباطی مشغول می کنند , فوتبال ما کماکان رو به قهقرا خواهد رفت.