نگاه آزاد
۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه
خشونت و نفرت خفته در جامعه ایرانیان

یکی از اخلاق های ناپسند که در عده زیادی از ایرانیان در سراسر دنیا کاملا مشهود است لجبازی و خشونت نهفته در رفتار و کردار آنان است این خشونت نهادینه شده بطور دایم در ذهنها پرورش یافته و در کلیه منازعات کلامی و رفتاری انسان بروز و عینیت دارد.برخی از روانشناسان منشا آن را در وجود تبعیض و نارضایتی عام در بین ایرانیان از شرایط اجتماعی ، سیاسی ، معیشتی ، مذهبی و فرهنگی موجود در زندگی و جامعه خود در هر کجای دنیا میدانند. نمونه انرا می توان در فرهنگ رانندگی ، بگو مگوهای همسایه ها و فامیل و آشنایان و همچنین در برخی مراسم مذهبی می توان دید، همین خشم و خشونت که حتی در اکثر سریالهای تلویزیونی نیز بطور مشهود تبلیغ میشود حتی بین والدین و فرزندان نیز وجود داردو درجامعه ایرانیان داخل و خارج کشور متاسفانه نسبت به سایر جوامع با ساختار مشابه دارای شدت بیشتری نیز میباشد . بطوریکه در کلام خیلیها می شنویم که برای ریشه کن کردن بزه و خلاف در جامعه به جای تلاش در ارتقاع سطح فرهنگی و آگاهی جامعه و ریشه کنی فقر و تبعیض که از وظایف دولتها و نظامها می باشد معتقد به اعمال سختترین مجارات مجرمین به جای اصلاح انان هستند و حکومتها نیز برای سرپوش گذاشتن بر عدم توانایی هایشان در بستر سازی سالم جامعه و ریشه کنی انگیزههای جرم و جنایت ، تنها با اقدامات امنیتی و قضایی بطور مقطعی همراه با مجازاتهای سنگین تنها به پاک کردن آن موضوع خواص می پردازد و با توجه به قوانین قضایی موجود که تمایل بیشتری به حذف مجرم دارد تا جرم ، با حمایت غیر مستقیم خود از مجازاتهای سنگین میپردازند.

در بر نامه دیشب صدا و سیما در مورد اعدام بهنود شجاعی با توجه به صحبتهای گزینشی اعلام شده ، بطوریکه از صحبت خانواده مقتول و اتهام زدن به افراد و سازمانها نیز کاملا مشهود بود بهنود بیشتر به خاطر لجبازی و عدم کافی دانستن عجز ولابه خانواده قاتل اعدام شد . شاید آنقدر که مجارات قاتل برای خانواده مقتول مهم بود دلایل فحاشی و بزه منتسب به مقتول در دعوا برای خانواده ایشان مهم نبود بطوریکه برای پاک کردن نقس تربیتی خانواده ها درپرورش فرزندان احسان یک انسان کامل و صد در صد مفید جامعه و قاتل یک انسان شرور نشان داده شد که با اعدام به ارامش رسید.

اذعان این موضوع از طرف خانواده احسان که از ابتدا قصد قصاص داشتند و برای رسیدن به این هدف به هیچ قول و حرف خود و رضایت در حضور هنرمندان نیز پایبند نبودند و برای اعدام قاتل شاید دست به هر عمل دیگری نیز در صورت لزوماعمال میکردند بسیار حایز اهمیت بود.از نظر نگارنده انگیزه اصلی قتل ؛ فحاشی و دعواهای بی مورد و آن نفرت و تنفر نهفته در وجود افراد جامعه که یکبار در قالب فحاشی مقتول و یکبار در قالب چاقوی قاتل و یکبار در قالب مادر مقتول در جامعه عینیت پیدا می کند.امید آنکه این نفرت در جامعه ما کمتر وکمتر شود و جان انسانها ارزش بیشتری پیدا کند.در پایان متذکر می شود آنچه که در جامعه بیشتر بحث میشود نه مظلومیت احسان و بهنود و پلیدی جرم که عمل مادری داغدار است که نیازی به همدردی جامعه ندارد.

0 Comments:

ارسال یک نظر